سلام!

چند وقتیه میخوام بنویسم ولی هی نمیشه متاسفانه

میخواستم شعر بنویسم در واقع ولی جدیدا یا موقعی دست به کیبورد میشم همه میپرن تو ذهنم یا در لحظ قافیه دونم خالیه و خلاصه یه سری پست پیش نویس شده دارم که یه سری شعر نصفه و نیمه توشون رها شدن -_-

ولی خب دیگه گفتم طلسمو بشکنم و بیام بنویسم یه چیزی که دلتنگم :))

آقا از جایی توش درس میخونم بگم براتون کرک و پرتون بریزه!

اینجانب تو زیرزمین درس میخونم! :))))) سال کنکورمون زیرزمینی شدیم رفت D:

یکی از معلمامون کلاس های خصوصیشو تو زیرزمین یه خونه ای برگذار میکنه ، حالا زیرزمین هم میگم یه جای تنگ و تاریک مخوف نیست چهار تا اتاق داره یکی از اتاقا بزرگ تره و یه نیمچه آشپز خونه داره و سه تای دیگه کوچیک ترن و یکیشونم توش یخچاله :)))

بعد من و یکی دو تا از دوستامم ازش پرسیدیم میشه ما بیایم اینجا درس بخونیم ؟ و اونم اوکی داد

و آقا خلاصه اومدیم و بعد یه مدت با دوستم گرفتیم یکی از اتاقارو فرش کردیم D: اون یه چیز زیر انداز طور آورد و منم یه موکت کوچیک داشتم بردیم به حول قوه یه پتو و یه بالشت ببریم تکمیله دیگه

بعد رفتم یه سری خرت و پرت و خوراکی خریدم گذاشتم تو یخچال و کابینتاش واسه زمانی دلم بهوونه گرفت

خلاصه که این روزا اکثرن اونجام و خوبیش اینه که کسی توش نیست به غیر از یکی دو تا از دوستام یا نهایت خود معلممون کلاس داشته باشه تو اون یکی اتاقا برگذار میکنه و ما این ور میخونیم :)))

بعد من به خاطر قدم مثلا اگه دو ساعت مدام رو صندلی بشینم (از این صندلی مدرسه ای ها داریم تو اتاقا) گردن و کمرم ذوب میشن :/

بعد اومدیم که این موکت اینارو آوردیم الان قشنگ میتونم هر دو ساعت ربع ساعت دراز بکشم D:

ولی خب از یه طرفم جای مخوفی میتونه باشه

مثلا تو این فصل ساعت پنج و نیم عصر هوا تاریک میشه و داشتم میرفتم دو تا کوچه پایین تر خرت و پرت بخرم همه جا تاریک بود تو مسیر و خلوت :|

بعد دوستامم نبودن خودم تنها بودم زیر زمینم تنهااا خلاصه اصن پشم ریزون

بعد فک کنین تا ساعت ده یازده بعضی روزا میمونم :))))

خلاصه اینکه وقتی محیط خونه برای خوندن مناسب نباشه و تو هم تو موقعیتی باشی ک نیاز به خوندن باشه همچین موقعیت هایی رو با چنگ و دندون میگیری دیگه :))

یعنی قشنگ یه کلید داده دست من و دوستم خودمون دیگه مستقل میریم میایم D:

بعله خلاصه

سه تا امتحان تا حالا ازمون گرفتن و در کمال نا باوری و با ریختن پشم های حتی شخص خودم نمره اول کلاس شدم همشونو :|

مدرسه ای که نمره اول عربیش من بشم باید درشو گل بگیرن :|

کلاس گسسته گاهی برام دردناک میشه چون منو یاد دوران المپیادم میندازه و یه سری از سوالاش میاد تو ذهنم ولی خب کنکوری نیستن اصولا و بچه ها هم کلا تو این فازا نیستن و به یه ورشون نیست بنابرین سوالا همینطوری تو ذهنم خاک میخورن و روح و روان میدرانند :))

آره خلاصه

حالا بعدا از اتفاقای دیگه بیشتر میگم انشالا :))

فعلا خیدافیظ P:

کنکوریا ، کنکوریا ، منم میخوام بازی کنم :|

مرا به آغوش خود بطلب :)

خستگی بعد از طوفان و آرامش قبل از فاجعه :|

یه ,تو ,خلاصه ,یکی ,ساعت ,ولی ,یه سری ,و یه ,یکی از ,تو ذهنم ,ولی خب

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هُوَ الْحَیّ قالبی برای تست 多美麗 هیئت متوسلین درب اتوماتیک تبریز مسافر پیاده گروه هنرهای تجسمی و نمایشی TM app android استاتیک مقاومت Nab to APP